درد - امام حسین(ع)
: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: لوگوي دوستان من :
: آرشيو يادداشت ها :
: جستجو در وبلاگ :
سلام خدا جون , سلام.
منم , همون بنده کوچیکت , همونی که خیلی دوست داره , همونی که الان خیلی دلش گرفته .
خدایا می خوام باهات درد و دل کنم.
آره خدا جون می خوام درد و دل کنم.
می خوام بلند درد و دل کنم.
چند روزیه که داری منو امتحان می کنی , داری بهم نشون می دی هیچم , باشه خدا جون من شکایتی ندارم , هر چی تو بگی .
من هیچم اما تو رو جون عزیزترین بندهات این یه دفعه من رو ببخش .
بگذار بیام خونتو ببینم , میدونم اگه دنیام نخواد من بیام اما تو بخوای میشه , پس تو رو به همه بندهای خوبت قسم میدم من رو لایق دیدن خونت قرار بده.
خدایا می دونی الان چی تو دلمه , می دونی چه قدر دارم غصه می خورم , به خاطر این دل پر درد هم که شده بذار بیام , بذار بیام. در خونت رو رو به هیچ بنده ای نمی بندی , می دونم , پس روی من هم نبند . بذار بیام , خدا جونم بذار بیام.
آخه دیدن خونت واسه من شده آرزو , چه قدر باید پشت در خونت وایسم تا بالاخره رام بدی تو , می دونم من بهترین بندت نیستم , اما . . . اما بدترین بندت هم نیستم خدا جون. . . هستم؟
می گن دیدن خونه تو لیاقت می خواد , من بی لیاقت رو راه بده , خداجون . . . من رو راه بده. . .
توبه . . . توبه . . . توبه.
نوشته شده توسط : سالار شهید